خلاصه داستان: حمید (غلامعلی روانبخش) تصمیم دارد به دلیل فقر و نداری خود را در رود کارون غرق کند. او منصرف میشود و جوان فقیری به نام منصور (علی تابش) او را به زندگی امیدوار میکند. آن دو پیمان میبندند که در هر وضع و موقعیتی به یکدیگر مساعدت کنند و دست هم را بگیرند. هر دو به تهران میروند، و حمید آرزو میکند که صاحب آکاردئونی بشود. شب هنگام، که حمید در خواب است، منصور برای ربودن آکاردئونی به مغازه ای میرود و دستگیر و به شش ماه حبس محکوم میشود. حمید که گمان میکند منصور او را ترک کرده سر راه زن هوس بازی به نام نسرین (ژاله علو) قرار میگیرد. نسرین به حمید پناه میدهد و چندی بعد با او ازدواج میکند. منصور از زندان آزاد میشود و حمید را مییابد. اما حمید پیمانی را که در ایام فقر و نداری با او بسته فراموش میکند و به خواست نسرین او را طرد میکند. منصور با خوانندهٔ ولگردی به نام گلی / معصومه (مهین دیهیم) آشنا میشود و...
خلاصه داستان: عبدول (مسعود اسدالهی)، که به دختری کولی به نام لیلا (آرام) علاقه دارد، قبل از مرگ پدرخواندهاش، با خبر میشود که مادرش (ایرن زازیانس) قبل از ازدواج با او بیست و پنج سال پیش صیغه مرد متمولی بودهاست…
خلاصه داستان: استوار خان نايب (عبدالعلي همايون) قصد دارد برادرزاده اش مريم (پرستو) را به عقد پسرش بهرام (عارف) درآورد؛ اما بهرام شيفته ي پروين (مرجان) است. اعتصام (هوشنگ بهشتي)، پدر پروين، مايل است دخترش به عقد شريكش جمشيد درآيد. پروين و بهرام با وجود مخالفت پدرانشان با يكديگر ازدواج مي كنند. به تدريج با رفتاري كه جمشيد با پروين دارد بهرام به همسرش بدگمان مي شود...
خلاصه داستان: زن و شوهری شب را در قهوه خانه ای به صبح می رسانند و زن که آبستن است دوقلو می زاید. زن قهوه چی (فرخ لقا هوشمند) یکی از دخترها را برای خود برمی دارد و دیگری را به مادرش می سپارد. والدین گل پری (جمیله) در تصادف قطار کشته می شوند و گل پری که وارث ثروت والدینش است دایم با تهدید پسر عمویش محسن مواجه است...
خلاصه داستان: جوان پهلوانی (بیکایمانوردی) به مرشد و مربی خود (ملکمطیعی)، که پهلوان ایرانزمین است، بیشتر از هر کسی علاقه و اعتقاد دارد. ناگهان از خبر ازدواج مرشد خودش با دختری (سپیده) آگاه میشود که گویا دختر، همان دختری است که او (جوان) بسیار عاشقش بودهاست. جوان بهسختی از خبر آزرده میشود و با مرشد از روی خشم روبهرو میشود و با او به دشمنی و ستیز برمیخیزد. زمان میگذرد و جوان در رویارویی با راهزنانی قرار میگیرد که آنها ماجرای بیسیرت کردن دختر موردعلاقهٔ او را به جوان میگویند...
خلاصه داستان: امیرناصر (عارف)، که با فاطی، دختر پاسبانی، قرار ازدواج گذاشته، به لیلی (آرام)، دختر احسان زادگان، میلیونر معروف، دل می بندد. احسان زادگان برای همسری دخترش برادرزاده اش جمشید (جمشید مهرداد) را در نظر گرفته است؛ اما جمشید با کمک جمال (سیدعلی میری)، نوکر خانه ی احسان زادگان، درصدد قتل عمویش است…
خلاصه داستان: آقا مهدی (ناصر ملک مطیعی) با پروین (مرجان)، سرپرست پرورشگاه، ازدواج می کند. پروین بیش از این همسر اصغر، برادر مهدی، بوده و مهدی از این موضوع بی اطلاع است و فقط می داند که رقاصه ای باعث کشته شدن برادرش شده است. پروین که از اصغر صاحب فرزند پسری است گذشته اش را از مهدی پنهان می کند…
خلاصه داستان: محسن و حبيب و منصور در خانه اي زندگي مي كنند كه كيوان تهديد كرده است در صورت نپرداختن بدهي هاي شان خانه هاي آنها را تصاحب خواهد كرد. محسن و حبيب و منصور در شركت كيوان به كار مشغولند، و حبيب به پري، دختر كيوان، علاقمند است؛ اما از طرف ديگر احمد، به قصد تصاحب ثروت كيوان، درصدد ازدواج با پري است...
خلاصه داستان: استوار يكم محمدعلي خان پاسبان وظيفه شناسي است كه با مادر و خواهرهايش زندگي مي كند. وظيفه ي دستگيري رضا، دزد ناشناس محله، به او محول مي شود. رضا روزها در تعميرگاه لوازم الكتريكي كار مي كند و شب ها دست به سرقت مي زند. استوار رضا او را موقع سرقت از خانه ي خواننده اي به نام هنگامه شناسائي مي كند؛ اما رضا مي گريزد. هنگامه، كه از مادر نابينايش نگهداري مي كند، با استوار دوست مي شود و...
خلاصه داستان: مرد هوسرانی (غلامرضا سرکوب)، که به همسرش (مهری ودادیان) بدگمان است، زن و فرزندش نعمت را که فلج است از خانه میراند و حاضر نمیشود برای نعمت شناسنامه بگیرد تا او به مدرسه برود. نعمت با کارهایی نظیر واکسی، تصنیف فروشی، نفت فروشی و آوازخوانی در کنار مادرش امرار معاش میکند. او بزرگ میشود و به پایتخت میرود. نعمت (نعمتالله آغاسی) در کافه ای به عنوان خواننده مشغول به کار میشود و در اندک مدتی محبوبیت مییابد و کار کافههای اطراف را کساد میکند. نعمت با دختری (سیمین غفاری) آشنا میشود و...